پنجشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۷

بازنده نمونه

بازنده معمولاً دلايل کافی برای باخت در جيب دارد، که البته اين دلايل همواره پديده هايی خارج از کنترل او هستند. به عبارت ديگر اگر فلان چیز و فلان طور و فلان جا نبود، او حتماً برنده محسوب می شد و نکته اينجاست که همه اين ها يعنی تنها کسی که در بازنده بودن او نقش ندارد خود اوست، او به کل نقش خودش را در زندگيش انکار می کند

بازنده معمولاً حتی دلايل کافی برای برنده بودن ديگران نيز در جيب دارد، او دلايل برد ديگران را هم پديده هايی خارج از کنترل آنها می داند، به عبارتی او نقش ديگران را هم در زندگيشان انکار می کند

او دلايل بازنده بودن خودش را، بچه پولدار نبودن، سلامت اخلاقی و به طور کلی آرمانگرايی خود، نبود امکانات به معنای کلی می داند، و البته گاهی حتی از متهم کردن خانواده اش هم استفاده می کند، او خود تنها کسی است که متهم نمی شود

او دلايل برنده بودن ديگران را، بچه پولدار بودن، استفاده از روش های غيراخلاقی و امکانات بی حد و حصر آنها می داند، برنده ها از نظر او يا متهم به کثيف بودن هستند يا بيعرضه هايی که از پدرشان ميلياردی پول توجيبی می گيرند

بازنده با اين روش ها تقريباً به شما ثابت می کند که هرگز خيال ندارد روزی برنده باشد، چون توجيهات کافی برای همين که هست را جمع آوری کرده

بازنده با اين اوصاف ممکن است موجود ترحم برانگيزی به نظر برسد، اما از او پرهيز کند، چرا که کافيست بازنده نباشيد، تا او شما را متهم کند و خواهيد ديد با حسادت چندش آوری روبرو هستيد

برنده باشيد و از بازنده ها پرهيز کنيد

هیچ نظری موجود نیست: