جمعه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۷

زندگی به وسعت هزار گيگابايت

پريروز يکی از دوستام گفت اين همه سی دی چيه آخه تو ماشين، يک دی وی دی پلير بخر به جای اين سی دی پليرت ، هر چی موزيک دوست داری رو بريز رو همون يه دونه دی وی دی، به قول معروف برو حالشو ببر
يادم افتاد چند سال پيش يه روز به خودم گفتم ده تا دونه کاست تو ماشينه، ميشه ده تا آلبوم، يه پلير ام پی تری بذار رو ماشين يه دونه سی دی صد و بيست تا آهنگ جا ميشه، برو حالشو ببر
فعلا که چند سال بعد از اون سرسام گرفتم که انقدر سی دی تو ماشينه و آخرشم هميشه اون آهنگی که هر لحظه حال می کنم گوش کنم دم دست نيست
بعدش يادم افتاد يه زمانی يه رم هشت مگابايتی مينداختيم بغل هشت مگابايت رمی که سيستم از قبل داشت حس ميکرديم ايول بابا چه سرعتی، حالا کارت گرافيک سيستم به تنهايی پونصد و دوازده مگابايت رم داره، حسمون هم راستش زياد فرقی با اون موقع نداره
هارد چهار گيگابايت اون موقع رسيده به سيصد و اينا، حالا همش هم عزا بايد بگيری ای بابا اين يکی عکسا رو کجا بريزم هاردم پره
خلاصه که عزيز من، انقدر حرص نخور، اين هارد هرچقدر باشه پر ميشه، اين سی دی اگر دی وی دی هم بشه آخر سر باز ميگی اَه يه موزيک درست حسابيم تو اين ماشين نيست گوش کنيم
مهمتر از اينا اينه که حافظه خودت از هارد سيستمت عقب نمونه
يادتم باشه شايد اون موقع همون ده تا نوار کاست رو بيشتر گوش ميکردی تا اين ده گيگ موزيک روی هاردو که هرکاری ميکنی هنوز نميدونی کدوم به کدومه
و مهمتر از همه اين که يادت باشه همه چی زندگی همينجوريه، حرص نزن، هارد هزار گيگابايتی هم که گرفتی فکر نکن شاخ غول رو شکستی، اينم دو روزه
از ما گفتن
چاکريم