سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۷

دروغ بدتر است يا سيگار؟

ميگفتن بهتره اگر هم سيگار ميکشی، جلوی بعضی بزرگترا مرتکب اين عمل شنيع نشی

به اين ميگفتن حفظ حرمت ها

ما که جوون بوديم که اينجوری بود

نمی دونم هنوز هم ملت عزيز در حال حفظ حرمت هستند يا نه

شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۷

ميشه لطفاً علم رو بيخيال؟

آقا متوجه شديد که توجيه تمام ماوراءالطبيعه و اينا يه ربطايی به فيزيک کوانتوم و نسبيت پيدا می کنه

فقط سوالش اينجاست که چرا يه بنده خدايی بايد بره کلی درس بخونه و فيزيکدان شه و چه و چه ، تازه آخرشم بگه که خب هنوز اونطور که بايد از فيزيک کوانتوم يا نسبيت سر در نمياره ولی يهو زرتی تو يه کتاب صد صفحه ای هم فيزيک کوانتوم و هم اين که چگونه تمام اين پديده ها با فيزيک کوانتوم و چند تا چيز قلمبه سلمبه ديگه توجيه ميشن توسط يه آدمی که فيزيکدان هم نيست شرح داده ميشه؟

حالا اينش به کنار

آقا، ما کوانتوم رو نمی فهميديم چی ميگه، هر چی شما ميگی ميگم خب لابد همينو ميگه ديگه

ولی فکر کن کار به نيوتن هم بکشه

تو اين مايه ها که طبق قانون کارما يا همان قانون سوم نيوتن هر عملی را عکس العمليست

بابا خب حالا همه چيو به همه چی ربط ندين نميشه لطفا؟

اينو ديگه ميفهميم به خدا

بگذريم که قانون سوم نيوتن ميگه هر عملی را عکس العمليست مساوی و در جهت مخالف

يعنی احتمالاً نتيجه خوبی، بدی ميشه

اين بود درس امشب

چاکريم

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۷

افسرده های جهان متحد شويد

آقا من فکر می کنم برای خاص بودن خيلی کارا ميشه کرد
ميشه مثلاً آدم موهاشو بنفش کنه
ميشه به جای راه رفتم لی لی بره
ميشه مثلاً موسيقی ای رو گوش کنه که خاصه يا نشونه خاص بودن
يا فيلمی با همين خصوصيات رو ببينه
ميشه با يه لباس غير رسمی بره به يه مهمونی رسمی و بر عکس
و خلاصه کلی کار ديگه که خيلياشون خيلی هم باحالن
ولی من نمی فهمم دپ زدن چجوری ميتونه به خاص بودن آدم کمک کنه
تو مملکتی که اکثر ملت به درجات مختلف افسرده هستن خود به خود
و از طرفی هر آدمی هم يه خرده دور و بر خودشو نگاه کنه ميتونه به راحتی دليلی برای افسرده شدن پيدا کنه
نمی فهمم چجوری تيريپ افسرده برداشتن ميتونه به خاص بودن يا خاص نمودن يه آدم کمک کنه
چون به نظرم اين افسردگی نشونه تنها چيزی که ميتونه باشه اينه که طرف کوچک ترين تلاشی برای به دست آوردن هيچ گونه هويت خاصی از خودش بروز نداده
اولين هويت دم دست رو برداشته و تنش کرده
به نظر من که اگر خلاف اين بود ميتونست خاص تر باشه و خوب البته اونوقت ميشد گفت هنری هم به خرج داده
حالا اين ماجرا که اين افسردگی گاهی سطحش بالا ميره و تبديل به نوعی الگوگيری از معدود اشخاص برجسته تاريخ هنر يا فلسفه يا ادبيات ميشه ديگه بماند
يه خرده دقت کافيه تا طرف متوجه شه که هرچند فلانی آخرش قاط زد يا به کل شيزوفرنی بود يا خودکشی کرد اون شهرت يا بزرگ بودن رو مديون اين پايان بيشتر ترحم برانگيز نيست ، قبل از اينا هم يه کارايی کرده بوده بنده خدا
و البته بماند آدم های بزرگ بسياری هم هستند که مثل آدم هم زندگی کردند
حالا اگر شما علاقه ای به اون ورژن نداريد لااقل تلاش کنيد قبل از شيزوفرنيا يا خودکشی يا هرکار ديگر از اين قبيل يه کسی هم شده باشيد اقلاً
برخی ترجيح ميدهند به اين گروه توصيه کنند که بابا اگه واقعاً انقدر افسرده و نااميدی که ميگی خودکشی کن و خلاص
منتها به نظر من راه ديگر منطقی تراست
کافيست متحد شويد، خودتان را بشمريد و به خاص نبودنتان پی ببريد و دنبال راه ديگری باشيد