سه‌شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۷

افسانه رود جيانگ لی يا افسانه سرايی از سر هوس



سنگ های رودخانه جيانگ لی حکايت غريبی داشتند، اين سنگ ها در شب سال نو خود را به آب رود می سپردند تا در نقطه ای از رود که بايد آرام گيرند و آرام آرام نوشته ای را بر کف رود نقش کنند که سرنوشت روستای ژائو چن در سال پيش رو به زبانی قديمی بود
در بامداد نخستين روز سال، پيرمردی از اهالی روستا، که تنها کسی بود که زبان سنگ ها را می دانست، بر لب رود می آمد، در کنار رود تا جايی که رود به دريا می رسيد قدم می زد و نوشته های رود را می خواند و اهالی روستا می شنيدند و جشن سال نو آغاز می شد
اما امسال باران چندانی نباريده بود، اندک آب رود جيانگ لی هم در پشت سدی، که حکمران ايالت کمی بالاتر از روستای ژائو چن برای آبياری مزارعش ساخته بود، مانده بود. رودخانه آبی نداشت تا سنگ ها در آن غوطه ور شوند و راز سالی را که می آيد آشکار کنند
مردم روستا، نگران، چشم به رود خشک و پيرمرد دوخته بودند. پيرمرد بغض کرده بود، ايستاد، لحظه ای چشمانش را بست. قطره اشکی آرام بر صورتش جاری شد. پيرمرد به سوی رود می رفت و مردم روستا در سکوت نگاهش می کردند. بر سنگ های کف رود زانو زد و سنگی را برداشت. سنگ پشت سنگ، پيرمرد با سنگ های رود آغاز به نوشتن کرد

***
مردم روستای ژائو چن همه شايمينگ نوازنده دوره گرد را می شناختند. صدای چنگ او با طلوع خورشيد در روستا می پيچيد و با برآمدن ماه لالايی بچه ها می شد. همه می دانستند چنگ او زيباترين نغمه هايش را برای مينگ يو دختر زيبايی می نوازد که با شنيدن آن نغمه ها سرمست می شد. اما سرنوشت شايمينگ و مينگ يو جز جدايی نبود. روزی در فصل برداشت، حاکم ايالت مينگ يو را که در مزارع او کار می کرد توسط خادمانش به قصر فراخواند و از آن روز ديگر کسی از اهالی ژائو چن از او خبری نشنيد. شايمينگ در جستجوی او روانه شد و چون راهی به قصر نيافت بی قرار و در جستجوی آرامش راهی کوهستان شد و نزد فرزانه ای مسکن گزيد. پس از سالی هنوز هر روز، چنگ را که در دست می گرفت اشک در چشمش حلقه می زد. شايد اين بود که پير فرزانه برای تسلايش رازی را بر او فاش کرد و گفت "به خانه ات برگرد و بدان تا آب در رود جيانگ لی جاريست او زنده است و به يادت هست، قصه سنگ های رود را بخوان و منتظر باش شايد خبری برايت بياورند. فقط قصه عشق تو می تواند آب را در جيانگ لی "جاری نگه دارد
***
پيرمرد آخرين سنگ را بر کف رودخانه نهاد و در دهانه رود رو به دريا ايستاد. آسمان برق زد و صدای رعد در کوهستان پيچيد. باران شديدی در بالا دست رود باريدن گرفت و آب با سرعتی در جيانگ لی جاری شد که سد را در هم شکست. مردم ژائو چن به سال نو را جشن گرفتند و آب شايمينگ را با خود به دريا برد

***
شرمنده ديگه آدم بعضی وقتا به سرش ميزنه از خودش افسانه خلق کنه، اينم ميشه نتيجه اش. عکس هم طبعاً ربطی به رودخانه جيانگ لی نداره، از جوی های آب باغ فينه
*
کلمه ها و ترکيب های تازه
SHAIMING: نور خورشيد
MING UE: قرص ماه
JIANG LI: رود زيبا
XIAO CHEN: سپيده دم
*
چاکريم

هیچ نظری موجود نیست: